کوچکتر که بودم فکر می کردم بارون اشک خداست...ولی مگه خدا هم گریه میکنه؟! چرا باید دل خدا بگیره! دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم.اشک خدا رو تو یه کاسه جمع کنم تا ارزوهامو براورده کنه...اسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد... حس میکردم که ادما دل خدا رو شکستند و یا از یاد خدا غافل شدند...همه میگفتند باران رحمت خداست ولی حس کودکانه من میگفت: خدا دلش گرفته و از دست ادم بدا داره گریه میکنه...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






 

نوشته شده توسط الهام در چهار شنبه 21 ارديبهشت 1390برچسب:,

ساعت 14:57 موضوع <-PostCategory-> | لینک ثابت